۱۳۹۷ بهمن ۱۹, جمعه

Final Code) کد فاینال: 6.آیا سرعت قیامت از سرعت نور بیشتر است!؟



3. سرعت قیامت از سرعت نور بیشتر است! -     
اما مهمترین دلیلی که می تواند توضیحی باشد برای این سوال که؛
                                                       "چرا اثر قیامت قبل از خبر آن به ما خواهد رسید؟"
اینست که فرض کنیم سرعت پدیده قیامت از سرعت نور بیشتر است...!


سیاهچاله قاتل نور! -     
اگرچه حدود ده سالی هست که دانشمندان با انجام آزمایشاتی در تلاش هستند تا بتوانند به کمیتهائی دست بابند که از نور سریعتر حرکت می کنند اما حتی اگر تصور کنیم که چنین باشد - یعنی کمیتهائی سریعتر از نور وجود داشته باشند - مطمئناً آنها سد راه و مانعی برای حرکت نور نیستند!!           
(
Overlight Particles یا ذرات سریعتر از نور -   
به نظر می رسد که برخی ذرات هستند که تحت شرایطی قادرند همپای فوتونها و یا حتی سریعتر از آنها حرکت نمایند با این تفاوت که آنها همانند فوتونها قادر به حمل اطلاعات نیستند...      
توضیح در مجموعه 3 جلدی "پیش از رستاخیز" صفحات 627 تا 630)
به نظر می رسد تنها کمیت کشف شده که مانع و سدی در برابر حرکت نور است و بعنوان نابودکننده آن تلقی می شود همان سیاهچاله ها هستند.سیاهچاله ها بواسطه ساختار عجیب و شگفت انگیزشان قادرند که پرتوهای نور را بلعیده و در درون خودشان به دام اندازند و به همین دلیل آنها هرگز قابل روئیت نیستند.
(روئیت پذیری اجسام، یک فرآیند انتقال اطلاعات بصری توسط نور است پس بدیهیست مادامیکه کمیتی بتواند عامل انتقال اطلاعات را از بین ببرد همچنان ناشناخته و ناپیدا باقی خواهد ماند!)      
اما چرا باید گمان کنیم که عامل بوجود آورنده قیامت یک سیاهچاله است!؟     
بدین علت که اولاً آنها بر نور غلبه و سیطره دارند و ثانیاً آنها دارای گرانشی بیشتر از هر کمیت فیزیکی دیگری هستند!...     
سیاهچاله ای که جرمی معادل پنج میلیارد خورشید را بلعیده است(اشاره به سیاهچاله مرکزی مسیه 87)، چرا ما نباید تصور کنیم که دارای توانائی لازم برای نابودی یک کهکشان است!!؟
اما سوال اساسی اینجاست که چرا تا کنون چنین رویدادی(بلع یک کهکشان توسط سیاهچاله) مشاهده نشده است!؟          
به 2 دلیل؛      
اول اینکه برپایه سوخته اطلاعاتی که از کهکشان راه شیری در اختیار ماست، به نظر می رسد که این سیستم هنوز کهکشانی زنده و فعال است.  
دوم اینکه چنانچه یک کهکشان از حرکت بازایستد، فرآیند بلع درمورد آن چنان سریع اتفاق می افتد که نور هرگز قادر به گزارش آن نخواهد بود!
مادامیکه یک کهکشان زنده و فعال است(یعنی آن مقدار نیرو و انرژی که برای چرخه حیات آن درنظر گرفته شده هنوزبه اتمام نرسیده است)سیاهچاله مرکزی یا همان MB،رسالت کنترل و هدایت کهکشان را برعهده دارد اما وقتی انرژی به اتمام رسید حیات کهکشان نیز به پایان می رسد و آن زمان است که فرآیند نابودی کهکشان از درون به سمت بیرون آغاز می گردد؛    
هنگام چرخش کهکشان به دور خودش،2 نیرو با یکدیگر در تقابل هستند.        
الف) نیروی گرانش
MB بعنوان هسته مرکزی کهکشان که مانع از متلاشی شدن آن می شود.         
ب) نیروی گریز از مرکز که بواسطه گردش سریع کهکشان به دور خودش ایجاد می شود و مانع از سقوط تدریجی کهکشان به درون
MB می گردد.        
درواقع عامل ثبات و پایداری این سیستم های عظیم کیهانی وجود همین 2 نیرو و تقابل آنها با یکدیگر است اما به محض اینکه یکی از این دو نیرو  -به هر دلیلی- بر آن دیگری غلبه نماید،فرآیند نابودی کهکشان آغاز می گردد...!          
مثلاً و برفرض محال،اگر در یک کهکشان
MB از کار بیافتد،بواسطه نیروی گریز از مرکز ناشی از دوران کهکشان،انسجام و پایداری آن از بین رفته و سیستم متلاشی شده و درفضا پراکنده می گردد..!
اما در سوی مقابل نیز اگر تصور کنیم که گردش کهکشان متوقف بشود در آنصورت بواسطه از بین رفتن نیروی گریز از مرکز،نیروی گرانشی
MB غلبه پیدا کرده و باعث سقوط کهکشان به درون می گردد.   
اگر چرخش یک کهکشان متوقف شود، سرازیر شدن بیشمار ستاره پرجرم به درون سیاهچاله مرکزی باعث می شود تا گرانش و چگالی آن مرتباً افزایش پیدا کند و این افزایش جرم و گرانش سیاهچاله موجب می گردد که سرعت رشد و گسترش آن(سرعت بلع -
Ingestion Velocity)شتاب بیشتری گرفته آنچنان که پس از طی مدت زمانی(شاید حدود 5 تا 10 هزارسال)بر سرعت نور نیز غلبه پیدا می نماید.
از آنجا که گسترش و بسط
MB در زمان برانگیختگی در مقیاس کیهانیست بنابرین شتاب و سرعت - به نظر اعجاب آور- نور نیز در مقابل سرعت رشد آن ناچیز است.       
می بایست تصور کنیم که با هر مقدار افزایش جرم
MB ،سرعت بلع آن به شکل تصاعدی افزایش پیدا می کند آنچنان که قادر است در هر ثانیه میلیاردها میلیارد کیلومتر را به درون خود بکشد در حالیکه ما میدانیم  نور در هر ثانیه بیش از 300هزارکیلومتر را نمی تواند بپیماید...!         
پس بدیهیست وقتیکه سرعت بلع(
Ingestion Velocity) از سرعت نور(Light Speed) فراتر برود دیگر به هیچ ترتیبی امکان ندارد که نور بتواند خبر این رویداد و حادثه را به ما برساند!        
حتی به نظر می رسد که این سرعت رشد و گسترش سیاهچاله مرکزی کهکشان تا آنجا افزایش می یابد که نهایتاً به پرتوهای نور حامل اطلاعات اولیه -و حتی پرتوهای ماقبل آن- نیز رسیده و آنها را هم به درون خود می کشد!...         
(توضیح -       
منظور از پرتوهای نور حامل اطلاعات اولیه،انواری هستند که شاهد شروع ناپایداری و آغاز تخریب کهکشان از قسمتهای مرکزی آن بوده اند.)  
        
طرح چند پرسش و پاسخ به آنها –        
اما ممکن است که چند سوال بدین ترتیب برای ما مطرح گردد؛ 

سوال اول -
    
آیا پدیده قیامت _دستکم در منطقه کهکشان راه شیری_ آغاز شده است و اگر آغاز شده است از چه زمانی!؟  
در پاسخ این سوال باید گفت: 
بنابر آیات هشداردهنده قرآن قطعاً این رویداد آغاز شده است اما احتمالاً از 26هزار سال قبل به این سو..!      
همانگونه که قبلاً نیز توضیح دادیم،فرآیند مرگ کهکشان از مرکز آن آغاز می شود. پس اگر ما بخواهیم درجستجوی علائم آغازین آن باشیم به ناگزیر می بایست در مناطق مرکزی کهکشان به دنبال آن بگردیم!    
اما باتوجه به تصاویر و اطلاعاتی که از نقاط مرکزی کهکشان ما در دسترس است باید گفت که فرآیند تخریب سیستم راه شیری دستکم می بایست از 26 هزار سال قبل به این سو آغاز شده باشد،چراکه اطلاعات فعلی ما از مرکز کهکشان که مربوط به 26 هزار سال قبل است آثاری از شرایط نامتعارف را در آن محدوده زمانی نشان نمی دهد!...                  
(چون منظومه شمسی در فاصله تقریبی 26 هزارسال نوری از مرکز کهکشان قرار دارد، پس با توجه به سرعت نور بدیهیست که  اطلاعات فعلی ما از مرکز کهکشان متعلق به 26 هزار سال قبل است.) 

سوال دوم -
     
تفسیر آنچه که ما از کهکشان راه شیری هم اینک رصد می کنیم چیست !؟            
متاسفانه روشنایی زمین سالهاست که دیگر به ما اجازه نمی دهد روشنایی آسمان را آنطور که هست ببینیم!...         
اما اگر در یک شب صاف و غیرمهتابی تابستانی و در یک منطقه نامسکون(مثل کوهستان،جاده ها،و یا دشت و بیابان)در حال گذر باشیم احتمالاً چنین منظره ای را از کهکشان راه شیری برفراز سرخود خواهیم دید! 
نکته اول اینکه؛ "این تصویر،یک تصویر موزائیکیست!"     
به چنین تصاویر بعید و دوردستی،در اصطلاح،تصاویر موزائیکی می گویند. اطلاعات مرتبط با اینگونه تصاویر مربوط به دوره های زمانی متفاوت است به این مفهوم که این تصویر گسترده که ما می بینیم متعلق به یک زمان واحد نیست.فرضاً ممکن است بخشی از اطلاعات این تصویر از 2000 سال قبل آمده باشد و بخشی دیگر از 26000سال قبل...!
اختلاف و مغایرت زمانی اطلاعات مرتبط با تصاویر موزائیکی فواصل دوردست کیهانی ممکن است به میلیونها سال برسد!
و اما نکته دوم اینکه؛
برداشت عامیانه ما از این تصویر به گونه ایست که می پنداریم اگر آنجا و در طول کهکشان اتفاقی رخ دهد ما همزمان آنرا می بینیم و یا دستکم چند روز بعد...!
اما دیدگاه کیهانشناسان در هنگام دیدن این تصویر همانند دیدگاهشان در هنگام دیدن فیلم کازابلانکاست!        
(منظور از اشاره به یک فیلم قدیمی همانند کازابلانکا اینست که مسلماً می دانیم زمان و مکان اکنون عوض شده و نه تنها بسیاری از عوامل آن فیلم از جمله هنرمندان و نقش آفرینانش از دنیا رفته اند بلکه حتی شهر کازابلانکا هم دیگر آن کازابلانکای قدیمی نیست.)     
قدیمی ترین بخش این تصویر دستکم متعلق به26000سال قبل است،بدین مفهوم که اگر از26000سال پیش به این سو در آنجا تغییراتی صورت گرفته باشد ما کاملاً نسبت به آنها ناآگاه و بی خبریم!...     
پس اگر تصور کنیم که درمحدوده زمانی 10 تا 20 هزارسال قبل اتفاقی درآن منطقه (مرکز کهکشان) رخ داده باشد،چگونه ممکن است ما نسبت به آن آگاهی داشته باشیم!؟       
حال تصور کنید که سرعت این تغییرات رخ داده در مرکز کهکشان و دامنه گسترش و فراگیری آنها بسوی مناطق حاشیه کهکشان فراتر از سرعت نور باشد،در اینصورت ما هرگز از قبل نسبت به وقوع این تغییرات مطلع نخواهیم شد تا اینکه این تغییرات در دامنه آگاهی ما قرار بگیرد و ما اثر آنها را در همسایگی خودمان ببینیم!   
از دید این مقاله،فعالیت مافوق تصور سیاهچاله مرکزی کهکشان راه شیری - MB - هم اینک نیمی ازکهکشان را بلعیده و افق رویداد آن هم اینک در فاصله تقریبی بین 5000 تا 1000  سال نوری از منظومه شمسی قراردارد!
با چنین فرضی شاید تصاویر زیر در ذهن متبادر گردد؛
(توضیح شکل -

از دیدگاه این مقاله خط چین زرد رنگ افق رویداد سیاهچاله مرکزی کهکشان راه شیری فرض شده است که نشان دهنده این است که این سیاهچاله هم اینک تا شعاع 20000 الی 25000 سال نوری از مرکز کهکشان گسترش یافته است.)

(توضیح شکل -
این تصویر فرضی شکل توسعه یافته سیاهچاله مرکزی کهکشان راه شیری را نشان می دهد!
فعالیت ماوراء تصور این سیاهچاله عظیم در طی مدت 20000سال الی 25000سال توانسته است بیش از نیمی از کهکشان را اشغال کرده و به تصرف خود درآورد!         
اینطور به نظر می رسد که هم اینک افق رویداد این "ابرسیاهچاله" پشت بازوی جبار و در فاصله حدود   5000  الی 1000 سال نوری از منظومه شمسی قرارداشته باشد!)




مورچه و کشاورز -
        
در توصیف برتری سرعت گسترش سیاهچاله نسبت به سرعت نور می توانیم مثال زیر را در نظر بگیریم؛
یک گندم زار چندین هکتاری را در نظر بگیرید که 4 کشاورز از مرکز این زمین زراعی در چهار جهت شروع به درو کردن محصول نموده اند. حال تعدادی مورچه که در نزدیکی کشاورزان قرارداشته و شاهد آغاز فعالیت آنها بوده اند تصمیم می گیرند تا خبر آن را به سایر مورچه هایی که در انتهای زمین کشاورزی زندگی می کنند برسانند. بدیهیست که این "مورچه های شاهد" تنها تا چند متری را می توانند از دروگران جلوتر باشند چراکه در مدت کوتاهی کشاورزان دروگر به آنها رسیده و از آنها جلو می زنند. این کشاورزان پس از گذشت ساعتی به دسته مورچه هایی می رسند که در حال انتقال اطلاعات روزهای گذشته به مورچه های انتهای زمین هستند و آنها را نیز جا می گذارند و نهایتاً این کشاورزان به انتهای زمین می رسند در حالیکه مورچه های آن قسمت از کشتزار نسب به حضور آنها کاملاً بی اطلاعند و همچنان مشغول به تحلیل و آنالیز اطلاعات قدیمی هستند!
درمقیاسهای کلان کیهانی مقایسه بین"سرعت بلع"و"سرعت نور"مشابه همین مثال"کشاورز و مورچه" است!
در گستره کیهان سرعت نور برای ارسال اطلاعات و تبادل گزارشات در فواصل بسیار بعید ناکافی است،بنابرین وقتیکه تخریب درمقیاس کیهانی آغاز شود،نور نه تنها توان و قدرت اطلاع رسانی نخواهد داشت بلکه خود نیز یکی از قربانیان این فرآیند است!        
بحث فرآیند تخریب و نابودی یک کهکشان،بحث انهدام یک ستاره غول پیکر و یا برخورد یک سیاره و سیارک به یکدیگر نیست بلکه صحبت از نوعی تخریب است که عامل نابودکننده در هر نفس منطقه ای به وسعت چندین سال نوری را به درون خود کشیده و فرومی بلعد!    
در مورد سرآغاز نابودی کهکشان و "انوارشاهد" (پرتوهای نوری که شاهد آغاز ناپایداری و رویداد تخریب بوده اند) نیز شاید بتوان چنین گفت که:     
این دسته از پرتوهای نور حداکثر تا فاصله 5000 سال نوری از حادثه جلوتر بوده اند و پس از این مدت سیاهچاله به آنها رسیده و یا آنها را به درون کشیده و یا آنها را روی لبه افق رویداد خود به دام انداخته است آنچنان که گریز از آن میدان عظیم گرانشی برایشان ممکن نیست!

سوال سوم -      
آیا به غیر از نور  _ که امکان خبر رسانی در مورد حادثه قیامت برای آن ممکن نیست _  راه دیگری هست که بشود به وقوع قیامت یا نزدیکی موسم آن پی برد!؟  
مورد اعتماد ترین راه بی گمان همانا آیات روشنگر قرآن عزیر می باشد، از جمله این آیه شریفه که می فرماید؛    
"ازفت الازفه"  به معنای اینکه  "آن حادثه نزدیک شونده -قیامت- نزدیک شد!"
(آیه 57 سوره نجم)  
تفسیر و مفهوم این آیه چنین است که؛        
اولاً حادثه قیامت یک فرآیند درحال توسعه و گسترش است و ثانیاً این حادثه درحال گسترش هم اکنون به نزدیکی مرزهای شما رسیده است!    
اما شاید پرسش دیگری که مطرح شود این باشد که؛ 
آیا به استثناء آیات قرآن، راه دیگری هم هست که بتواند در غالب مفاهیم فیزیکی ما را نسبت به نزدیک شدن حادثه قیامت به اطمینان برساند!؟    
و اما در پاسخ به این سوال شاید اولین چیزی که به ذهن متبادر شود این موضوع باشد که؛   
احتمالاً با مطالعه تغییر سرعت اجرام آسمانی و آثار گرانشی آنها شاید بتوان اطلاعاتی احتمالی از سقوط کهکشان به درون
MB و یا علائمی از گسترش آن بسوی مرزهای منظومه شمسی کسب کرد...!       
اما پاسخ منفی است!
ما باید بدانیم که استفاده از چنین شیوه ای جوابگو نخواهد بود چون زمانیکه بحث یک فرآیند تخریب کلی مطرح است، اکتفا به جزء در حصول نتیجه ناکارآمد است!     
برای درک بهتر موضوع می توانیم به مثال یک کیک شکلاتی برش خورده اشاره کنیم که روی آن با تکه های میوه و سایر مخلفات تزئین شده است.بدیهیست هنگامیه که شما یک برش از این کیک را به دهان می گذارید،تکه کیک و تمامی مخلفات روی آن با یک شتاب مساوی وارد دهان شما خواهد شد.      
یا به مثال دسته چتربازهایی اشاره کنیم که باهم از داخل یک هواپیما بیرون میپرند.بدیهیست که در هنگام فرود هیچ کدام از آنها متوجه شتاب و سرعت حرکت سقوط سایرین نمی شود چراکه سرعت سقوط آنها یکسان است.
شاید این 2 مثال بتواند توضیح خوبی باشد برای اینکه چرا مطالعه سایر اجرام آسمانی در کهکشان راه شیری نمی تواند از راز سقوط ما به درون سیاهچاله پرده بردارد. چراکه اگر مورد مطالعه در همسایگی ما باشد سرعت سقوط ما و آنها یکسان است و اگر هم مورد مطالعه در فواصل بعید قرارداشته باشد مسلماً اطلاعات مربوط به آن قدیمی و ناکارآمد است!...        
ما باید تصور کنیم که سرعت و توانائی شگرف سیاهچاله مرکزی کهکشان ما آنچنان است که درهنگام فرآیند بلع منطقه محلی، بازوی جبار و جمیع متعلقاتش را یکجا به درون خود کشیده و فرومی دهد!

نقص در اطلاعات –
اما یکی از مواردی که شاید بتواند در آشکارسازی موضوع "گسترش سیاهچاله مرکزی کهکشان راه شیری و سقوط  منظومه شمسی به درون آن" مؤثر باشد،مبحث "نقصان اطلاعات" است...!       
همانطور که گفتیم سرعت گسترش
MB تا آنجا افزایش پیدا می کند که نه تنها انوار حامل اطلاعات اولیه(انوار شاهد)را می بلعد بلکه حتی به دسته پرتوهایی نزدیک می شود که حامل اطلاعات قدیمی تر می باشند!... 
بدیهیست در آنصورت اثر گرانش
MB روی این گروه از فوتون های پیشگام تاثیر خواهد داشت فلذا این موضوع می تواند به این شکل تعبیر شود که ممکن است ما بعدها در حین آنالیز و تحلیل داده های کیهانی با نواقصی غیرعادی و نامتعارف در گستره اطلاعات مواجه شویم..!   
اگر فرضیه "سیاهچاله درحال گسترش" صحیح باشد،ابتداء قسمتهایی از اطلاعات از بین خواهند رفت که مربوط به بازه زمانی کهن تر است،و به همین علت فرضاً احتمال دارد که در آینده تصویر موزائیکی کهکشان راه شیری در چشم ناظران زمینی همانند یک تصویر شطرنجی دیده شود،تصویری که بخشهائی از اطلاعات آن پاک شده است!!!

غوطه وری در اطلاعات -
در سال 1977 میلادی 2 کاوشگر فضایی ناسا به نامهای "وویجر1" و "وویجر2" رهسپار نقاط دوردست منظومه شمسی شدند تا باسیاره هایی نظیر زحل،مشتری،اورانوس،نپتون و پلوتون از فاصله نزدیک ملاقات کنند و بررسی و مشاهدات دقیق تری روی آنها انجام دهند.اما این تنها رسالت این 2 کاوشگر نبود بلکه آنها پس از پایان این ماموریت عازم دورترین نقاط منظومه شمسی شدند تا بتوانند حدود و و صغور مرزهای این منظومه را مشخص نمایند!...
اگرچه تا سال 2013 بر سر موضوع خروج این 2 کاوشگر از مرزهای منظومه شمسی و ورود آنها به فضای بین ستاره ای،میان علما و دانشمندان اختلاف نظر بود اما نهایتاً در این تاریخ ناسا رسماً اعلام نمود که دستکم وویجر2 به قطع یقین از منظومه شمسی خارج شده است و هم اینک در داخل
Interstellar Space  یا همان "فضای میان ستاره ای" در حرکت است.فاصله وویجرها در زمان خروج از منظومه شمسی 90 الی 100 واحد نجومی(معادل 15 میلیارد کیلومتر) بود.آنقدر زیاد که چیزی در حدود 17 الی  20 ساعت زمان لازم است تا اطلاعات ارسالی از سوی آنها به ما برسد(جالب است بدانیم فاصله ای را که وویجر ها در سه دهه پیمودند نور در نصف روز می پیماید.)
اگرچه تعداد زیادی کاوشگرها بوده و هستند که در اطراف زمین مشغول به انجام خدمات و فعالیت در خصوص جمع آوری اطلاعات می باشند اما موضوع وویجرها امری کاملاً متفاوت است...!     
وویجرها اولین مصنوعات ساخته دست بشر هستند که تا چنین مرتبه ای در فضای لایتناهی پیشروی می نمایند. آنها در واقع در داخل مواد بین ستاره ای(
Interstellar Medium) غوطه ور شده اند و مهمترین وجه تمایز آنها همین مورد است! 
"وایکینگ ها" فضاپیماهایی بودند که در دهه 1970 میلادی برای جمع آوری اطلاعات از مریخ به مدار این سیاره سفر کردند و اطلاعات ذی قیمتی را نیز در مورد این سیاره به زمین مخابره نمودند.اما در طی 14 سال گذشته 3 کاوشگر مریخ نشین(روح - فرصت - کنجکاوی) که به "مارس روور" معروف هستند برای ما از سیاره مریخ اطلاعاتی را فرستاده اند که هزاران برابر ارزشمندتر است از اطلاعاتی که وایکینگ ها در اختیار ما گذاشته بودند!... و این نه به سبب تقدم و تاخر عزیمت آنها به مریخ بود بلکه بدان سبب بود که مارس روور ها بر سطح مریخ فرود آمدند و بعبارتی با اطلاعات درگیر شدند...!
آگاهی شخصی که درحال تماشای آب است از شرایط آب با آگاهی شخصی که درون آب است بایکدیگر کاملاً متفاوت است.اطلاعات ما زمانیکه از داخل اتمسفر فضای منظومه شمسی را مورد تحلیل قرارمی دهیم تفاوت می کند تا زمانیکه پا را از جو زمین فراتر گذاشته و از خارج زمین فضا را مورد بررسی قرارمی دهیم. 

تفاوت سایر ادوات و ابزارهای برون جوی نظیر ماهواره ها،کاوشگرها،فضاپیماها با وویجرها در همین نکته است.وویجرها اولین وسایل تحقیقات نجومی ساخته دسته بشر هستند که وارد منطقه اطلاعاتی می شوند که جزو قلمرو منظومه شمسی نیست و ناشناخته است!    
پس این احتمال وجود دارد که آنها بتوانند در آن منطقه ناشناخته از فضای بیکران با گونه ای از اطلاعات برخورد نمایند که سرنخ هایی را در مورد رخداد پدیده قیامت به ما بدهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر